کاملا واقعی ....
با دختر عمه هام تو اتاق نشسته بودیم که از محوطه ی مجنمعشون صدای یه پسرو شنیدم ماهم که حوصلمون سر رفته بود کلی
ذوق کردیم .اومدیم بپریم بالای پنجره که با سر رفتیم تو ی تور پنجره ........حالاسوراخ تورشون به اندازه ی سوراخ لایه ی ازون شد ه بود
ماهم پسره رو بیخیال شدیم و محو سوراخه شده بودیم که عمم از پشت سرمون گفت : تو پنجره خوش میگذره کمک نمیخواین ؟؟؟؟؟؟
اخه لامصصصصب اولین بارمون هم نبود که میرفتیم بالای پنجره دیگه لو رفته بودیم هیچی دیگه همون موقع با یه لبخند ملیح اومدیم
پایینو تا دو روز داشتیم موکتای اتاقشونو گاز میزدیم
خدایا ابروی همه ی مسلمین رو در این مواقع حفظ کن امیییییییییییین ......!!!!!!!!!!!!!!!